Web Analytics Made Easy - Statcounter

آزادسازی خرمشهر فقط بخشی از تاریخ یک شهر نیست. حماسه یک ملت است در قرن ۲۰ که حماسه سازانش مردم معمولی بودند؛ همان جوان‌های جنوبی که معروف بودند به خونگرمی، خوشگذرانی و لاف زنی و تا قبل از جنگ تفریح شان پوشیدن لباس‌های شیک و شب‌ها قدم زدن کنار ساحل کارون و موسیقی گوش دادن بود، همان دختران جوان خرمشهری با هزار آرزو.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

...

اما رژیم بعث که کوچه پسکوچه‌های خرمشهر را به آتش بست، همان‌ها اسلحه دستشان گرفتند، جنگ پارتیزانی تمام عیار در کوچه پسکوچه‌های خرمشهر راه انداختند و تا ۳۵ روز خواب را بر چشم بعثی‌ها حرام کردند.

بعد از ۴۰ سال هنوز هم حرف‌های نگفته زیادی از خرمشهر هست و شاید قصه اولین شهید نوجوان خرمشهر از قلم افتاده باشد و ماجرای بهنام؛ نوجوان ۱۲ ساله شر و شور را خیلی‌ها نشنیده باشند.

محال است خاطرات بهنام محمدی از روز‌هایی که با آن قد و قامت کوتاهش بعثی‌ها را کلافه کرده بود بخوانید و خنده روی لبتان نیاید. خاطرات جنگ معمولاً خنده دار نیست! اما با خاطرات بهنام هم بغض می‌کنید و کیف می‌کنید، هم خنده‌تان می‌گیرد از خلاقیت و جسارت یک پسربچه ۱۲ ساله.

شهریور ۵۹ وقتی شایعه حمله عراق به خرمشهر رنگ واقعیت به خودش گرفت مردان خانواده‌ها ماندند و زن‌ها و بچه‌ها را به شهر دیگر فرستادند. خانواده بهنام محمدی هم جزو همان خیلی‌ها بودند، اما بهنام ۱۲ ساله می‌خواست بماند. از مادر اصرار به رفتن و از بهنام اصرار به ماندن. مادر می‌گفت مگه تو چند سالته که می‌خوای بمونی خرمشهر وسط توپ و تانک! اما مرغ بهنام یک پا داشت و می‌گفت مثلاً پسر کشتی گیر داری ها! 

بهنام ماند. آن اوایل و شب‌های بمباران که خرمشهر در تاریکی فرو می‌رفت، مسئولیت تقسیم فانوس‌ها را به او دادند و کمی که گذشت دیدند این پسر بچه با آن قد و قواره، یلی هست برای خودش.

بهنام زبر و زرنگ بود. از طرفی هم ریزه میزه بود و اصلاً بهش نمی‌خورد که بخواهد رزمنده باشد. مدافعان خرمشهر از این ویژگی بهنام استفاده کردند و اینطور شد که او شد مأمور شناسایی. چطور و چرایش هم شنیدنی است.. بهنام با لباس‌های خاکی، گریه کنان در کوچه‌های خرمشهر راه می‌افتاد و وانمود می‌کرد مادرش را گم کرده است. به همین دلیل عراقی‌ها به او شک نمی‌کردند و او با این جسارت مثال زدنی نقاطی از شهر که عراقی‌ها در آن نفوذ کرده بودند را شناسایی می‌کرد و دست پر بر می‌گشت.

*وقتی نوجوان ۱۲ ساله مأمور شناسایی می‌شود

«محسن راستانی» از مدافعان خرمشهر بود و مثل خیلی از جوان‌ها پای کار دفاع از وطن. او خاطرات بهنام را از آن قسمت جالبش یعنی خاطرات شناسایی روایت می‌کند؛ «به بهنام آموزش‌هایی را برای کسب اطلاعات از دشمن داده بودند و یک طور‌هایی اطلاعات چی مدافعان خرمشهری بود و استعداد عجیبی هم در این کار داشت. به زبان عربی هم تسلط کامل داشت. دفترچه یادداشتی داشت و آن را جاساز کرده بود. وقتی برای شناسایی به کوچه پسکوچه‌های خرمشهر می‌رفت، نشانی خانه‌هایی که عراقی‌ها در آن کمین کرده بودند را در دفتر می‌نوشت و کروکی‌اش را می‌داد دست رزمنده‌ها. البته بهنام همیشه از دل شهر برای مدافعان خرمشهری غنایم هم جمع می‌کرد. وقتی برگه شناسایی و غنایم را به فرمانده تحویل می‌داد، اول یک نارنجک، سهم خودش را از غنایم برمی داشت، بعد بقیه را به فرمانده می‌داد.»

*بهنام؛ کابوس سربازان بعثی

 اما راهکار‌های بهنام ۱۲ ساله برای شناسایی شنیدنی است. محسن راستانی برایمان می‌گوید: «بهنام سر و صورت و لباس‌هایش را خاکی می‌کرد. خودش را به فاز گریه می‌زد. در کوچه‌های خرمشهر با گریه راه می‌افتاد و نوای امی.. امی سر می‌داد و اینطور وانمود می‌کرد که مادرش را گم کرده و دنبال خانواده‌اش می‌گردد. عراقی‌ها هم که با یک بچه نق نقو کاری نداشتند. حتی به مخیله‌شان هم نمی‌گنجید که یک پسربچه با این قد و قواره کوچک، برای شناسایی آمده باشد. اینطوری بود که بهنام با زیرکی هر چه تمام هر بار نقاطی از شهر که عراقی‌ها در آن نفوذ کرده بودند را شناسایی می‌کرد و دست پر بر می‌گشت.»

*شگرد تمارض به ناشنوا بودن در کمین گاه بعثی‌ها

«آن زمان وقتی بعثی‌ها به خرمشهر حمله کردند و در بعضی از محله‌ها پیشروی کردند، سربازان بعثی در برخی خانه‌های اهالی خرمشهر که خالی از سکنه شده بود یا در حال استراحت بودند یا کمین کرده بودند. یادم هست یک بار بهنام از شناسایی برگشت و وقتی از شگردش گفت همه ما از این خلاقیت و جسارتش کلی خندیدیم. بهنام دوباره از شگرد گم شدن و لباس‌های خاکی استفاده کرده بود، اما این بار خودش را به کر و لالی هم زده بود. بهنام از گمراه کردن سرباز‌های بعثی گفت. از اینکه واقعاً فکر کرده بودند او ناشنوا است. اما باز هم قسمت طنز ماجرا، آنجا بود که از غفلت بعثی‌ها استفاده کرده و چند فشنگ و کنسرو هم برداشته بود و فلنگ را بسته بود.» این روایت بخشی دیگری از خاطرات محسن راستانی از مأموریت ویژه بهنام محمدی در خرمشهر است.

*پرچم ایران بر فراز خرمشهر

تعریف شما از پسربچه‌ای که تازه ۱۲ سالش تمام شده چیست؟ عشق به وطن تا کجا رخنه می‌کند در دل یک نوجوان که اینطور سرنترس پیدا می‌کند؛ «نصرت مظفری زاده»؛ مادر شهید بهنام محمدی هم از جسارت پسرش خاطره‌ها دارد برای گفتن. خاطره‌هایی که خیلی از آن‌ها را هم رزمان بهنام بعد از شهادت او برای مادر روایت کردند وحالا او هم برای ما می‌گوید: «سیدصالح موسوی یکی از همرزمان پسرم در خرمشهر بود که پا به پای هم بودند و لحظه‌های آخر زندگی بهنام کنار او بوده و برایم کلی خاطره از بهنام گفت که یکی از این خاطره‌ها خیلی برایم دلچسب است. در مقاومت ۳۵ روزه خرمشهر و وقتی عراقی‌ها وارد شهر می‌شوند، بالای یکی از ساختمان‌های خرمشهر پرچم عراق را نصب می‌کند. بهنام یک طوری خودش را به آن ساختمان می‌رساند و دور از چشم بعثی‌ها پرچم ایران را جایگزین پرچم عراق می‌کند. دوستش می‌گفت دیدن پرچم ایران در محله‌ای از خرمشهر که قبل از آزادسازی در تصرف بعثی‌ها بوده، روحیه مضاعفی را در رزمنده‌ها ایجاد کرده بود.»

*مامان باید غسل شهادت کنیم!

«وقتی برای اولین بار هواپیمای بعثی‌ها را در آسمان خرمشهر دیدیم، من و بهنام در حیاط بودیم. بهنام سن و سالش کم بود، اما خیلی بیشتر از سنش می‌فهمید. یک دفعه به من گفت مامان باید غسل شهادت کنیم. من چه هایم را نترس و شجاع بار آورده بودم. از این حرف بهنام ته دلم خالی شد، اما گفتم باشه مادر و به اعضای خانواده گفتم و واقعا همه مان غسل شهادت کردیم. فکر نمی‌کردم بهنامم، کوچک‌ترین بچه ام برای دفاع از خرمشهر جانش را فدا کند. پسرم در دفاع از خرمشهر و در پی حمله‌های صدام و خمپاره‌هایی که بعثی‌ها به کوچه پسکوچه‌های شهر می‌زدند در اثر اصابت ترکش به قلبش شهید شد.»

 نصرت مظفری زاده حالا دلخوش است به مرور خاطرات. به اینکه عکس بهنام؛ پسر کشتی گیرش زینت بخش دیوار فدراسیون کشتی است. به اینکه هنوز هم در سالگرد شهادتش همه نوجوان‌ها جمع می‌شوند سر مزار پسرش و برایش تولد می‌گیرند و امید دارد به اینکه حالا خیلی از نوجوان‌های امروزی پا جای پای بهنام گذاشتند و با وجود آنهاست که هیچ گزندی به این آب و خاک وارد نمی‌شود

*وصیت ویژه شهید نوجوان خرمشهر به پدر و مادرها/ بچه هایتان را لوس و ننر نکنید

بهنام محمدی در وصیت نامه خود، چنین نوشته بود: «بسم الله الرحمن الرحیم. من نمی‌دانم چه بگویم. من و دوستانم در خرمشهر می‌جنگیم، ولی به ما خیانت می‌شود. من می‌خواهم وصیت کنم، چون هر لحظه در انتظار شهادت هستم. پیام من به پدر و مادر‌ها اینست که بچه هایشان را لوس و ننر نکنند. از بچه‌ها تقاضا دارم که امام را تنها نگذارند و به یاد خدا باشند و به او توکل کنند. پدر و مادر‌ها هم فرزندانشان را اهل مبارزه و جهاد در راه خدا تربیت کنند.»

منبع: فارس

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: نوجوان خرمشهر کوچه های خرمشهر کوچه پسکوچه مدافعان خرمشهر بهنام محمدی عراقی ها جوان ها بعثی ها ۱۲ ساله بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۲۵۲۵۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

افزایش سه درجه ای دما در آبادان و خرمشهر

محمد سبزه زاری مدیر سازمان هواشناسی خوزستان گفت: آسمان امروز آبادان و خرمشهر ابری است و دمای هوا در این شهر‌ها روی نقشه هواشناسی ۲۶ درجه را نشان می‌دهد که یه درجه بیشتر از دیروز است.

به گفته مدیر سازمان هواشناسی خوزستان در حال حاضر نم نسبی هوا ۷۴ درصد و دید افقی هفت هزار متر است.

او گفت: بیشترین دمای ثبت شده در آبادان و خرمشهر طی ۲۴ ساعت گذشته ۲۹ درجه و کمترین میزان دمای ثبت شده در این مدت زمانی ۲۲ درجه گزارش شده است.

این مسئول گفت: سرعت وزش باد در آبادان و خرمشهر چهار متر بر ثانیه و ۱۴ کیلومتر بر ساعت است.

باشگاه خبرنگاران جوان آبادان آبادان

دیگر خبرها

  • این بار یک نوجوان ۱۶ ساله در طبیعت گم شد
  • تقدیر از کارگران نمونه خرمشهر
  • تداوم سامانه بارشی در اروند + فیلم
  • برگزاری آزمون حفظ قرآن در خرمشهر
  • افزایش سه درجه ای دما در آبادان و خرمشهر
  • پیکر مطهر شهید ۲۵ ساله پس از ۳۸ سال شناسایی شد
  • فرهنگ ایثار و شهادت گنجی است که باید تبیین شود
  • فرهنگ ایثار و شهادت تبیین شود
  • تیز کردن اره: 3 شگرد برای داشتن تیزترین اره!
  • جامعه امروز ما نیاز به تفکر معلمان شهید دارد